هبوط

احساسات لزوما معنای دقیقی در لحظه ندارند ... هرچه عمیق ولی قسمتی از انها گنگند
من هم گنگ هستم مفهومم مثل گنگیه زندگیست
بشنویم
Tlgrm.me/earsneed

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

گناه من شیرین است

چهارشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۰۱ ب.ظ

من چُنان حادثه ی بی ثمرم

من چنان فاجعه ی بی هدفم

من چنان صاعقه ی کم اثرم

من چنان لایحه ی بی طرف ام

تو همان مشکل من لاینحل

من همه دلایل بی مَحکم

من همان روایتی بی مقصد

جمله خفته در تنی بی رهبر

من چو آن یوسف گم گشته شدم

که سرا پا همه گیج وفا و شهوتم

در تمام جمله ها

لب من سنگین بود 

عطشت را کم داشت

در شب سرد مُتونم حیران پشت کاما مانده ام 

من همان زاغک تنهای خیابان هستم درشب تاریکی

که همه سردی آن زاده ی نگاه ناملموس

کلاغان دگر است

نغمه ی من امشب صرف فعل اعتراض است 

بال و پر شکسته در بند فراق

تکه تکه جیوه ها ی پشت زنگاری آیینه ی قلبم

همه تاریک و سیاه

یک چراغ خاموش، در چراغانیِ یک شهر، ریا

من همانی هستم

که خودم گم کردم

من همانی هستم که درون اینه هزاران نقش ام

به خودم میگوییم که همه صورتک است 

که همه نقشه ی یک عمر فریب و دم تان سه چارک است

در هجوم شُبهه های مردم

به خودم شک کردم

ذره ذره تن قاصدک همه بر باد است

لانه ی غم امشب در دلم آباد است 

زاغک تنهایم که به نیرنگ پنیر گونه ی ماه

نرسیده به ان خانه ی دور

راه را گم کردم

که چرا ؟ که چه کس قرص ماه مرا دزدیدست

که چه کس به ریش من خندیدست

ماه را که شکاند؟

که همه بی فانوس غرق در خارج رادار های همه جا, می رانیم

قایقی بی مقصد

درد من بی مرهم

اسمان هر شب خالی از هر مَهتب

که مرا بگرفتست این تن ظلمت شب از برای همسری

که منم غم دارم

کمکی کم دارم 

رخ زیبای تورا مهتب من

افتاب را لب پنجره در تابستان 

خیسیِ  باران را در بهاران

تا بهاری دلنشین را با بنان

گرمیه روحت را در خزان

وه که ای گرمیه تب میشود برداری دست از اندامم؟

وه که ای دایره ی چرخانم میشود بایستی لحظه ای که من در ان خندانم؟

وه که ای نوای نی نخراش چنین بیگانه خاطر نازکی که از بر دارم

در تب لرزانم ،سردیه دستانت گناه میشود شاید

در حوالی تن بی جانم ، طلبت گناه میشود شاید

گناه میشود شاید که اگر برگردیم

که اگر باز کنیم حنجره ها

که اگر رها کنیم وسوسه ها 

که اگر کوک شود ساز دلم با تب تنده لبان پرتقال خونی ات

که اگر رها شود اندامم در همه هوس کشنده ی درمانت

که اگر کنده شود احرامم در حنجله ی چشمانت 

که مرا ببوس با گناه و این گناه ما شیرین است

  • Cma ....

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی