هبوط

احساسات لزوما معنای دقیقی در لحظه ندارند ... هرچه عمیق ولی قسمتی از انها گنگند
من هم گنگ هستم مفهومم مثل گنگیه زندگیست
بشنویم
Tlgrm.me/earsneed

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

دیروز

جمعه, ۶ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۰۲ ق.ظ

از دره های ذهن من با درد سینوسی 

درون خوابگاه خاطرات سرد دیروزی

نوشتم

دیدگان را خون برانگیخت 

این زبان را دیو تنهایی بترساند 

مهر خاموشی زد عقل بر صدای و 

قصه ام ماند در سینوس و چرک کرد 

رخنه کرد دیروز در امروز و چرک کرد

داد زد خاموش در صور

جیغ شد در پرده ی گوش

 درد شد در چاله های سرد سینوس

سکوت شد در بین نت ها 

موج شد در روح دریای وجودم و 

تمام خشم دریا را برانگیخت

هرچه جَستم هرچه رفتم هرچه بی نفس دویدم

چند سال و چند ماهو چند روزی که دویدم

راه رویا را ندیدم 

راه ابریشم ندیدم

راه پریون و گل و افسون و جادو را ندیدم

هرچه دیدم 

جیوه بود و جیوه بود و جیوه دیدم

هند را زرگونه دیدم

ابر اما جیوه میبارید بر اندام زر ها

مهر را فرزانه دیدم

ماه اما جیوه می پاشید بر دامان صبح ها

دوست را همشانه دیدم

جیوه اما خورد همه شانه ها را

عشق را افسانه دیدم

جیوه اما چشم دیدن هم ندارد

جیوگی هایی که دیدم

از دلم بیرون نرفته

ذره ذره راه می یابد به قلبم

راه می یابد به قلبم

آب قلبم جیوه ای شد

جوهری شد جوهری از رنگ تیره

جیوه سخت است 

جیوه، ماده ی اما و مرگ است

جیوه بود هرچه که دیدم

دیدگان را خون برانگیخت

  • Cma ....

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی